عرفان، علمی انسانی
موضوع عرفان هرچه كه باشد، خواه مورد اتفاق نظر باشد، خواه مورد اختلاف نظر و نيز مسايل و غايت و هدف عرفان هرچه كه باشد، اين نكته مورد اتفاق است كه عرفان علمي انساني است. هم به اين خاطر كه براي انسان است و هم به اين خاطر كه بهوسيله انسان پديد آمده و شرح و بسط يافته است. به تعبير ديگر، عرفان علمي است كه انسان بايد آن را بياموزد، به كار گيرد و از آن بهرهمند شود و نيز هدف عرفان اين است كه كمالي، جمالي و دستكم تغييري در انسان پديد آورد.
حتي اگر موضوع عرفان هستيشناسي بهطور مطلق باشد، باز هم اين هستيشناسي براي انسان است و اين انسان است كه با دست يافتن به هستيشناسي مطلق يا عرفان، تغيّر و يا تكاملي را پذيرا ميشود. بنابراين، عرفان با هر هدف و ساختاري، علمي است براي انسان و در خدمت انسان؛ از اينرو بايد نخست انسان و ويژگيها و تفاوتهاي او، اگرچه به اشارت، مورد بحث قرار گيرد، آنگاه به عرفان پرداخته شود.
البته روشن است كه مقصودْ شناخت نهاد و هويّت ناپيداي انسان نيست كه چنين شناختي اگر قابل دستيابي باشد، از طريق عرفان و بهوسيلة آن قابل دستيابي است، نه از راه ديگر. اگر راه ديگري باشد، به يقين فراتر از عرفان است و اختصاص به شاهدان غيب هستي دارد و خارج از بحث و گفتگوي رسمي است. آنچه را پيش از عرفان و پايينتر از آن ميتوان مورد گفتگو قرار داد و به كنكاش در آن پرداخت، همان چيزي است كه اشارت بدان مورد نظر است و آن چيزي جز نشان دادن تفاوتهاي انسان با ديگر موجودات و بهويژه موجودات پايينتر از او نيست.
حتي اگر موضوع عرفان هستيشناسي بهطور مطلق باشد، باز هم اين هستيشناسي براي انسان است و اين انسان است كه با دست يافتن به هستيشناسي مطلق يا عرفان، تغيّر و يا تكاملي را پذيرا ميشود. بنابراين، عرفان با هر هدف و ساختاري، علمي است براي انسان و در خدمت انسان؛ از اينرو بايد نخست انسان و ويژگيها و تفاوتهاي او، اگرچه به اشارت، مورد بحث قرار گيرد، آنگاه به عرفان پرداخته شود.
البته روشن است كه مقصودْ شناخت نهاد و هويّت ناپيداي انسان نيست كه چنين شناختي اگر قابل دستيابي باشد، از طريق عرفان و بهوسيلة آن قابل دستيابي است، نه از راه ديگر. اگر راه ديگري باشد، به يقين فراتر از عرفان است و اختصاص به شاهدان غيب هستي دارد و خارج از بحث و گفتگوي رسمي است. آنچه را پيش از عرفان و پايينتر از آن ميتوان مورد گفتگو قرار داد و به كنكاش در آن پرداخت، همان چيزي است كه اشارت بدان مورد نظر است و آن چيزي جز نشان دادن تفاوتهاي انسان با ديگر موجودات و بهويژه موجودات پايينتر از او نيست.
آداب مريد نسبت به شيخ
وجود انبياء و اولياء و شاگردان آنها براي همين است كه انسان را از گرايش به زمين و متعلقات آن باز دارند، به خوبيها امر كنند و از بديها نهي نمايند. در صورت عدم حضور نبي و ولي، اين لطف به دست عالمان رباني انجام ميپذيرد كه در وادي سلوك، بدانها شيخ گويند. بهخاطر اهميت كار شيخ و نقش منحصر به فرد او در تربيت و هدايت سالك، بايد آدابي را كه زمينه حداكثر برخورداري از لطف و توجه او را فراهم سازد، مراعات نمود كه از بيان آن صرف نظر ميکنيم