المقالة الخامسة فی المعاد و النّبوّات و المنامات - الفصل الثامن: وارد آخر
الفصل الثامن: وارد آخر
عهد الله الی القرون أن یجیبوا الداعی و یعتزلوا المفتریات علی الله من الاحزاب قبل أن یثقلهم غاشیة یوم القیامة و کم من قرنٍ عصوا رسالات ربّهم! فأخذهم قهره بطمسِ أدبارهم، فانقلبوا الی مصرع السوء یدبّون علی النار و یتمنّون الرجعی و حرام فی الرقیم الأول عود الفاجرین الی الاوطان. ظنّ الذین اقترفوا الخطیئات أن تنالهم رحمة افق المجد دون أن یأخذوا سفر الله بجدّ و یخشوا مکر القدر یوم القفول من الدار الی عرصة الهیبة؟ و سیری الجاحدون عند البرزة سطوةً لایدفعها دافع و لایبقی معها الانکار.
جعل الله فی البسیطة سبعاً من المسالک و عند السابع تقرّ عینُ کلّ سالک سیارٍ و الذین ینهجون من السُبُل لیقضوا ما سطر الله علیهم فی الکتابة الأولی و لایمنعهم المسرّات عن المسیر و لا یقعدهم حمارّة القیظ عن السعی الی مرضات الله صاحب الأمر و الذین یطوفون عند الباب و یخافون حول الله و المصلّون فی الدیجور و الصابرون فی المناسک و المتصدّقون فی غفلات قومهم و الصارمون فی الجهاد و السایرون فی الأرض و أرواحهم معلّقة بالمحلّ الأعلی و أصحاب السکینة الکبری، سیجدون من الله البشری بالاخلاص.
وقّع الله فی السفر و قضی الی الروح الأمین أنّه لیجیب دعوة کلّ مغلوبٍ بالظلامة و کلّ ذی نظافة یطلب التظلّم لرضی الله و أنّه لینصر الصابرین علی بأسِ ابناء الشیاطین و لیلبس الفاجر سربال القار و ابناء التوفیق یأخذون من الزایل ما یثبتهم و المخذولون یحرمون عند البعاد و یختارون ما یزول عنهم علی ما یصحبهم، فیعبرون به علی العقبات، و سوط الله ینتقم من کلّ شاردٍ أفّاک.
سمعت الملائکة صیاح الأبرار من خشیة الله، فتضرّعوا فیهم الی ربّهم أن «یا صاحب العظموت و ربّ الأعلین و ناصب سرادقات القدرة و مضئ للاکوان! صلّ علیهم؛ انّ صلوتک الخیر یفرح بها کلّ قلبٍ قوّامٍ. ربّناً! انّ قوماً صاحوا فی نجواهم و بکوا فی محاریبک طالبین برکات سماء جلالک، تبرّؤوا عن الطواغیت و تجرّدوا عن السحت و بذلوا جهدهم فی سبیلک الکریم، فاجعلْ لهم من لَدُنک حظّاً عزیزاً، واجعلْ لهم من لدنک سلطاناً نصیراً منیراً.»
استجاب الله دعوة الملائکة فی الذین یعملون الفاضلات و یصبرون علی التعبّد و لایشرکون به شیئاً، انّهم اذا وردوا عرصة القدرة یغشیهم ما غشی المقرّبین الذین قاموا تحت درجة الکبریاء عند مصدر الجود و ینصرهم علی أهل الفسوق قبل العود الی باب الله الرفیع و لیجعل لهم رواء من روائه النیر، فیخضع لهم کلّ ذی طرف حسّاس.
بیان نکاتی مربوط به علم و عمل
سفارش خدا به گذشتگان و آیندگان
1ـ اجابت دعوت انبیاء و اولیاء الهی
2ـ پرهیز از آنچه رضایت خدا در آن نیست.
رعایت این دو امر باید پیش از جدایی نفس از بدن و مرگ طبیعی باشد. زیرا اولاً، رعایت آنها پیش از مرگ طبیعی، سبب راحتی و آرامش حرکت در مسیر بهسوی عوالم فراطبیعی است و ثانیاً، با مرگ طبیعی، حوزهی رفتارهای اختیاری، یا محدود میشود و یا از میان میرود و بنابراین، تغییر ارادی در خود و از میان بردن کاستیها و بهدست آوردن کمالات، وجود نخواهد داشت.
سرنوشت عصیانگران
1ـ چه بسیار از اقوام و ملتها که بهخاطر نافرمانی در برابر دستورات و هدایتهای الهی به عذاب او گرفتار شدند و اثری از آنان بر جای نماند و به سرنوشت سختی که به صفات و ملکات پست آلوده بود، گرفتار شدند.
2ـ همانگونه که حشرات بهخاطر پستی و ناتوانی در برابر آتش مقهور میشوند، عصیانگران نیز همانند آنها مقهور قهر و عذاب و آتش جهنم میگردند و یا همانگونه که حشرات در عالم طبیعت و کون و فساد، جنبندهای بیش نیستند، عصیانگران نیز در معرض کون و فساد قرار خواهند گرفت و چون جنبندهای بیش نیستند.
3ـ برحسب تعالیم آسمانی، این گروه به جهت خسارت و زیان جبران ناپذیری که با رفتارهای خود بدان مبتلا شدهاند و نیز بدینخاطر که تنها راه کسب فضایل علمی و اخلاقی، انجام کارهای اختیاری پسندیده در عالم طبیعت است، پیوسته بازگشت به عالم طبیعت را طلب و آرزو میکنند.
4ـ قضای الهی بدان تعلق گرفته است که این طلب و آرزو محقق نشود و هیچیک از عصیانگران برای جبران کاستیها به عالم طبیعت باز نگردند. مسیر حرکت آفرینش یک طرفه است و از وحدت و نورالانوار، بهسوی کثرت و برزخ حرکت میکنند و در سیر نزولی به عالم طبیعت میرسند و پس از مکثی در عالم طبیعت، از کثرت بهسوی وحدت و از ظلمت بهسوی نور حرکت خواهند کرد. نه به هنگام فرود آمدن از وحدت به کثرت و از نور به ظلمت، استنکاف و سرباز زدن، ممکن است و نه به هنگام صعود از کثرت به وحدت چنین چیز امکانپذیر است. سیر وارونه با قوانین ثابت عالم هستی که مقتضای رحمت گسترده الهی است، محال است. از اینرو بازگشت به طبیعت، پس از جدایی نفس از بدن محال است و دست کم، تعالیم الهی آن را نفی میکند.
اگر عصیانگران گمان میبرند که بدون چنگ زدن به تعالیم و فرمانهای الهی و عمل به آن و کوشش بهمنظور اقتدای به آن و بدون خشیت از قدر الهی، میتوانند بهسلامت به مقصود خود دست یابند، گمانی ناروا و پوچ دارند. با این گمان، آنگاه که از عالم طبیعت بیرون شوند، در برابر عظمت و هیبت فراتر از تصوری قرار خواهند گرفت که نه انکارپذیر است و نه گریزپذیر.
سرنوشت عاقبتاندیشان
انسان در حرکت بهسوی کمال شایسته خود، هفت مسیر دارد که از این قرار است:
1ـ سامعه 2ـ باصره 3ـ ذائقه 4ـ شامه 5ـ لامسه 6ـ متخیله 7ـ عاقله.
آنان که با قوهی عاقله خود به درک عالم انوار دست یابند، به چنان لذت و آرامشی دست مییابند که وصفناپذیر است و با معیارهای طبیعی قابل بیان نیست. این گروه ویژگیهایی دارند که بدین قرار است:
مقصود از اهل سلوک، همان گروهی هستند که بهوسیله قوه عقلیه به درک عالم انوار دست یافتهاند.
این گروه ویژگیهایی دارند و یا باید داشته باشند که سبب سنخیت با عالم انوار و یا سبب وصول به آن است.
1ـ حرکت پیوسته بهسوی مقصد اعلی و توقف نکردن در مسیر حرکت و اشتغال نورزیدن به کششها و خواهشهای عالم ظلمت.
2ـ مانع نشدن اشتغال به کارهای معمول عالم ظلمت از کوشش بهمنظور دستیابی به رضایت خداوند.
3ـ اشتغال پیوسته به علوم و معارف الهی و اعمال پسندیده.
4ـ آگاهی به ناتوانی خود در برابر عظمت و قدرت خدا و ترس از او.
5ـ پرداختن به عبادت و نماز در تاریکی شب.
6ـ صبر و بردباری در انجام عبادات واجب و مستحب.
7ـ انفاق، کمک به بندگان خدا و بهویژه در روزگار عسرت و تنهایی.
8ـ به جهاد در راه خدا (ظاهر و باطن) پرداختن.
9ـ تعلق به عالم ظلمانی نداشتن و در عین زیستن در طبیعت، توجه و تعلق به عالم نور داشتن.
10ـ اتصال به عالم انوار و ثبات و پایداری در آن.
این گروه (کسانی که با کمک قوه عقلیه به درک عوالم انوار دست یافتهاند و یا کسانی که ویژگیهای یاد شده را دارند) از کششهای مادی و بدنی و موانع جسمانی رها میشوند و بشارت الهی آنان را درخواهد یافت.
پاداش اهل سلوک
1ـ رهایی از عالم ظلمت و تعلقات بدنی مادی.
2ـ اجابت دعا و خواستههای آنان، اگر مورد ستم واقع شوند. البته اجابت خواسته آنها به این امر مشروط است که خواسته آنان موافق با رضایت خدا و بهمنظور دسترسی به آن باشد.
3ـ نصرت و یاری الهی در سختیها بدانها خواهد رسید و اگر در سختیها پایدار باشند، عنایات الهی بر آنها نازل خواهد شد.
4ـ برخورداری از دعای ملائکه الهی و برکات و نتایج آن.