فصل سوم، بخش اول: شباهتها - 3ـ 1ـ 14ـ تماميّت جهان طبيعت
3ـ 1ـ 14ـ تماميّت جهان طبيعت
آن دو در اين مسأله كه جهان طبيعت همانند جهانهاي فراتر از آن، عاليترين وضعيّت را دارد و نظام هستي از صدر تا ذيل، داراي عاليترين درجه حسن و تماميّت است، داراي رأيي همانند هستند و مبناي آنها نيز در اين موضوع يكسان است. افلوطين اين جهان را تصوير خوب و زيباي عالم عقل ميداند (ر.ك.8،9،2). و اين يكي از لوازم نظرية فيضان است كه در نهايت به اَحد بازميگردد. تماميّت اَحد، تماميّت فيض نخست او را كه عالم عقل است، در حدّ امكان در پي دارد. تماميّت عقل نيز تماميّت عوالم فروتر را در حدّ امكان به دنبال دارد؛ بنابراين، عالم طبيعت تا آنجا كه ممكن است و با طبيعت بودن سازگار است، تامّ و داراي حس و كمال است. از اين گذشته، جهان طبيعت، تصوير عقل است و به حكم مطابقت تصوير با اصل خود، جهان طبيعت با اصل و بنياد خود يعني عقل مطابقت دارد. (ر.ك. همين نوشتار، 2ـ3ـ12ـ3؛ 2ـ1ـ8ـ3).
سيد نيز همينگونه ميانديشد؛ زيرا او نيز آفرينش را تجلّي اسماء و صفات حق تعالي ميداند. (ر.ك. نقد النقود، 4ـ133). ذات يا صفت تجلّي يافته با جلوة خود برابري و سنخيّت دارد؛ بنابراين، تجلّيات حق تعالي در هر مرتبهاي از هستي، با آن ذات يا صفت تجلّيكننده همانند خواهد بود، در غير اين صورت، آن جلوه و صورت، جلوة او نخواهد بود و اين خلاف فرض است. پس به حكم تماميّت ذات و صفات و اسماء حق تعالي، مظاهر و تجلّيات آنها نيز تامّ و كامل است. به تعبير ديگر، عالم هستي آيينه و صورت مرآتي حق تعالي است؛ از اينرو، از تماميّت او نيز حكايت ميكند، در غير اين صورت، آيينة او نيست. (ر.ك. همين نوشتار، 1ـ2ـ 8).