فصل سوم، بخش اول: شباهت‌ها - 3ـ 1ـ 42ـ حبّ و عشق

3ـ 1ـ 43ـ شرور

تبيين‌هاي متعدّد سيد و افلوطين در مورد شرور نيز شباهت بسياري به هم دارد. (ر.ك. همين نوشتار،1ـ2ـ11ـ1؛ 2ـ3ـ14)

3ـ 1ـ 43ـ1ـ منبع شرور

از نظر افلوطين، ريشة بدي و شرّ، نقصان است، آن هم نقصان مطلق. وي مي‌گويد: بدي اگر اصلاً هست، يا بايد از نوع لاوجود باشد، يا از چيزهايي باشد كه با لاوجود آميخته يا با آن همراهند. (ر.ك.3،8،1). بنابراين، طبيعت جسماني از آن جهت كه از ماده بهره‌ور است، بد است ولي نه بد مطلق، (4،8،1). زيرا ماده نيست، بلكه از آن بهره‌ور است. آن‌چه كه شرّ است و منبع شرور به حساب مي‌آيد، ماده است و به تعبير ديگر، نقصان مطلق و حقيقت نقص، همان ماده است (ر.ك.5،8،1). و به همين خاطر، آن‌جا كه آميخته به ماده نباشد، از شرّ و بدي نيز پيراسته است. (6،8،1). (ر.ك. همين نوشتار، 2ـ3ـ14ـ1؛2ـ3ـ14ـ2).

از نظر سيد نيز كمال يا وجود است يا از لوازم وجود؛ و شرّ و بدي يا عدم است و يا از لوازم عدم. (ر.ك. نقد النقود، 123). و از آن‌جا كه ماده هيچ فعليّتي جز فعليّت نداشتن، ندارد، مي‌توان گفت كه منبع شرور يا يكي از منابع شرور، ماده است. سيد ذات همه موجودات را قطع نظر از ارتباط و اتصال آن‌ها به حق تعالي، منبع شرور مي‌داند. اين سخن نيز اشاره به عدمي بودن شرّ و به تعبير افلوطين، لاوجود بودن آن دارد. (ر.ك. همين نوشتار، 1ـ2ـ 2).

3ـ 1ـ43ـ2ـ نسبيّت شرّ

يكي از تبيين‌هاي شرّ از ديدگاه آن دو، نسبيّت آن است. از نظر سيد آن‌چه كه به نظر شرّ مي‌آيد، در واقع ظهور اسمي از اسماء الهي است كه از جهات متعدّدي نيك است. از اين جهت كه اسماء الهي مقتضي ظهور هستند؛ بنابراين، ظهور آن‌ها، تحقّق يافتن آن‌هاست و تحقّق استعدادها، خير است و نيز از اين جهت كه مظاهر آن اسماء استعداد وجود خارجي و به زبان استعداد وجود خارجي را طلب مي‌كنند، بنابراين، تحقّق خارجي آن‌ها علاوه بر خير بودن براي اسماء، براي خود مظاهر نيز خير است. تنها جنبه‌اي كه ممكن است از آن جهت آن‌ها شرّ به حساب آيند، سنجش و مقايسة آن‌ها با ديگر موجودات است. به همين خاطر است كه شرور اختياري انسان كه عصيان به حساب مي‌آيد و شرّ است و بايد از آن پرهيز كرد نيز در جاي خود خير است، زيرا سبب ظهور اسمي از اسماء الهي و نيز موافق با مقتضاي وجود و كمالات شيطان كه يكي از مخلوقات خداست، مي‌باشد. اين شرور نتيجة غلبه اسمي بر اسم ديگر است كه همگي در وجود انسان به صورت كمون وجود دارند و به خاطر همين اجتماع اسماء در وجود اوست كه گاهي فرمان مي‌برد و گاهي نافرماني مي‌كند. (ر.ك. جامع الاسرار، 259)(ر.ك. همين نوشتار،1ـ2ـ 11ـ2؛ 1ـ2ـ 8).

به نظر افلوطين نيز مسأله از همين قرار است. وي نيز مي‌گويد چيزي كه براي فرد بد است براي كلّ نيك است و آن‌چه در مورد فرد، خلاف طبيعت است براي كلّ موافق طبيعت است هم‌چنان‌كه وجود دژخيم فرومايه در شهري دليل بدي ادارة شهر نيست؛ زيرا شهر به او نيز احتياج داد، (17،2،3). كار دژخيم ممكن است براي كسي كه در مقابل تيغ او قرار گرفته است بد باشد، ولي براي امنيّت و آسايش ديگر شهروندان، نيك است. (ر.ك. همين نوشتار، 2ـ 3ـ 15ـ 3)..

3ـ 1ـ43ـ3ـ  ضرورت پيدايش شرور

آن دو در تبيين شرور نيز نظراتي تقريباً مشابه دارند. از نظر افلوطين، نسبت دادن شرور جهان به آفرينندة آن، نادرست است؛ زيرا جهان ناشي از ضرورت است نه از انديشه و محاسبه قبلي؛ ناشي از اين است كه ذاتي برتر، تصويري از خود ظاهر كرده است. (ر.ك.3،8،1). گويي آفرينش امري ضروري است و پيداست كه آن‌چه آفريده مي‌شود، بايد با فاعل خود تفاوت داشته باشد، در غير اين صورت، آفريده شده، نيست. تفاوت فعل با فاعل اگرچه در كمترين اندازة آن باشد، در نقص فعل و نابرابري آن با فاعل است؛ تفاوت در اين است كه فعل، خلق است نه حق. اگر اين آفرينش ضروري ادامه يابد، (و حتماً ادامه مي‌يابد چون ضروري است). در مراتب فروتر تفاوت‌هاي بيشتري با فاعل خويش پيدا خواهد كرد، همين تفاوت‌ها كه نقص‌هاي فعل نسبت به فاعل است، شروري است كه به ضرورت پديد مي‌آيد. (ر.ك. همين نوشتار، 2ـ3ـ14ـ4؛ 2ـ1ـ10).

از نظر سيد نيز وضع تقريباً از همين قرار است. وي در بحث ازليّت خلق، دلايل متعدّدي بر ضرورت آن ارائه مي‌كند كه يكي از پيامدهاي آن ضرورت پيدايش شرور است. (اگر شرّي وجود نداشته باشد.). همچنين در بحث جعل ماهيّات (همين نوشتار؟). هرگونه نقص و كاستي را به ماهيّت اشياء نسبت مي‌دهد. گويي اين سخن را مي‌توان با اين عبارت افلوطين كه مي‌گويد: «ذاتي برتر تصويري از خود ظاهر كرده است»، مقايسه و تطبيق كرد. جهان تصوير حق تعالي و اسماء و صفات اوست و تصوير به حكم تصوير بودن، عين ذات و اسم حق تعالي نيست، پس بايد ذات و اسم و صفت، فروكاسته شود و تنزّل يابد تا به شكل تصوير درآيد و اين منشأ كاستي‌هاست. علاوه بر اين، تصوير به حكم تعدّد، بايد متفاوت باشد؛ تفاوت آن‌ها در كمال و نقص و مانند آن است و اين منشأ پيدايش شرور ضروري مي‌شود. (ر.ك. همين نوشتار،1ـ2ـ10 ؛ 1ـ2ـ11).

3ـ 1ـ43ـ 4ـ بازتاب‌هاي شرور

از نظر افلوطين، شرور اختياري در اين جهان، كيفر دارد و اين كيفر، قانون كيهان است كه كسي نمي‌تواند از آن بگريزد. (رك. 4،2،3). بنابراين، كسي كه كار شرّي انجام مي‌دهد، در واقع به خود زيان رسانده است. از نظر سيد نيز قطع نظر از چگونگي اين كيفر، مسأله از همين قرار است. (ر.ك. همين نوشتار، 2ـ3ـ14ـ4؛ 1ـ 4ـ 8ـ 2).