آداب مريد نسبت به شيخ
وجود انبياء و اولياء و شاگردان آنها براي همين است كه انسان را از گرايش به زمين و متعلقات آن باز دارند، به خوبيها امر كنند و از بديها نهي نمايند. در صورت عدم حضور نبي و ولي، اين لطف به دست عالمان رباني انجام ميپذيرد كه در وادي سلوك، بدانها شيخ گويند. بهخاطر اهميت كار شيخ و نقش منحصر به فرد او در تربيت و هدايت سالك، بايد آدابي را كه زمينه حداكثر برخورداري از لطف و توجه او را فراهم سازد، مراعات نمود كه از بيان آن صرف نظر ميکنيم
مصاحبت با خلق
سالك به هنگام سلوك و برخورداري از هدايت و تربيت شيخ، كه زمان درازي نيز خواهد بود، خلوت را ترجيح ميدهد و مصاحبت با خلق را مانع سلوك خويش ميپندارد و ممكن است پيوسته در خلوت باشد و در نتيجه از آثار مصاحبت بيبهره گردد؛ چه اينكه خود مصاحبت و آميزش با خلق، يكي از وسايل و ابزار سلوك است كه نبايد از آن غفلت نمود و كسي كه با خلق درآميزد ولي نه با آنان در آويزد، برتر است از كسي كه از خلق كناره گرفته است و آنان را به خود رها كرده باشد. بدين خاطر كه آميزش با خلق، سختيها در پي دارد و سختيها براي سالك، رياضت و كار پيوسته است.
علاوه بر اين، اگر در انتخاب همراهان دقت كرده باشد، هركدام عاملي براي حركت و سرعت اوست و بالاخره تأثيرپذيري خلق از وي در اين مصاحبتها را نبايد از نظر دور داشت، چنانكه گفتهاند: «ما التقي المؤمنان الا استفاد احدهما من الآخر خير اً»[1]. در هر صورت نظر عارفان در اين زمينه، مختلف است:
1ـ گروهي از عارفان صحبت را مطلقاً بر وحدت و خلوت برتر ميدانند و به رواياتي استشهاد ميكنند كه در خلق بودن را برتر از خلوت بودن دانستهاند. مانند:
قال رسولالله (صلی الله علیه و اله و سلم) : «المؤمن الذي يخالط الناس و يصبر علي اذاهم خير ممن لا يخالطهم و لا يصبر» . [2]
مؤمني كه با مردم در آميزد و بر آزارهاي آنها بردبار باشد، برتر است از كسي كه از آنان كناره گرفته است و بر آزارهاي آنان بردبار نباشد؛ زيرا كمترين نتيجه صبر بر اذيت و آزار آنان كه تنها در آميزش با خلق يافت ميشود، رسيدن به درجهاي از صبر است و دست يافتن به اين عطيه الهي است كه: «و الله يحب الصابرين». [3]
محبوب حق تعالي شدن عطيهاي است كه به هر كس ندهندش؛ چنان است كه اگر بر همه مكروهات خلق و آزارهاي پيوسته آن نيز صبر كنيم، باز هم اندك است. محبت الهي را به دو عالم نتوان فروخت تا چه رسد به پرهيز از سختيهاي اندك در مدت كوتاه دنيا.
باز رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: «إنّ أحبكم الي الله الذين يألفون و يؤلفون»؛[4] آنانكه خلق را به مصاحبت و دوستي گيرند و خود
به دوستي آنان در آيند، نزد خدا محبوبترند.
«خياركم أحسنكم اخلاقاً الذين يألفون و يؤلفون»؛ [5]بهترين شما، خوش خلقترين شماست كه با ديگران درآميزد. آميزش با خلق نشان حسن خلق است و حسن خلق نشان برتري است و آنكه چنين نباشد، نهتنها برتري ندارد، بلكه چيزي در او نيست. چنانكه آن حضرت فرمود: «المؤمن آلف و مألوف و لا خير فيمن لا يألف و لا يؤلف». [6]
2ـ گروهي ديگر از آنان، وحدت و خلوت را مطلقاً بر مصاحبت و آميزش با خلق ترجيح دادهاند كه به اخبار ديگري توجه نمودهاند. مانند:
قال رسول الله(صلی الله علیه و اله و سلم): «يوشك أن يكون خير مال المسلم غنماً يتبع بها شعاب الجبال و مواقع القطر، يفر بدينه من الفتن». [7]
دور نيست كه بهترين ثروت مسلمان، گوسفنداني باشد كه وي آنان را به درهها و باديهها به چرا ببرد و از اين طريق ايمان خويش از فتنهها نگهدارد. در كوه و بيابان با گوسفندان و چارپايان زيستن ولي ايمان خويش نگهداشتن، بهتر است از در شهر و ديار زيستن و با خلق درآميختن.
و نيز فرمود: «ليأتينّ علي الناس زمان لا يسلم لذي دين دينه الا من فرّّ بدينه من قرية الي قرية و من شاهق الي شاهق و من حجر الي حجر كالثعلب الذي يروغ». [8]
زماني خواهد رسيد كه ايمان مؤمنان در خطر زوال و نابودي است، مگر كسي كه بهخاطر ايمان خود پيوسته از شهري به شهري، از كوهي به كوهي، از پناهگاهي به پناهگاهي رود، مانند روباهي كه براي حفظ بچههاي خود پيوسته تغيير مكان ميدهد.
برخي گفتهاند: ما ظهرت الفتنة الا من الخلطة من لدن آدم الي يومنا هذا و ما سلم الا من جانب الخلطة.[9]
تمام فتنهها از زمان آدم تاكنون بهخاطر آميزش با خلق بوده است و هيچكس را جز از طريق مصاحبت با خلق، گزندي نرسيده است.
گفتهاند: السلامة عشرة اجزاء تسعة في الصمت و واحد في العزلة؛[10] سلامت ده جزو است، نه جزو در خاموشي است و يكي در عزلت[11] و به همين خاطر است كه گفتهاند: هل يفسد الناس الا الناس. [12]
3ـ جمع بين دو نظر: شكي نيست كه هر مصاحبت و آميزشي با خلق، زيانآور نيست، در غير اين صورت از آن نهي مؤكد شده بود و ديگر چيزي درباره آداب صحبت گفته نميشد.
مؤمنان چگونه ميتوانند بدون همراهي و مصاحبت، برادر باشند و بين آنان برادري ايجاد نمود. اگر هر كسي در كوهي زندگي كند، ديگر عقد اخوت، صداقت و دوستي و آداب آن ناممكن بود. از اين گذشته، بسياري از نيازهاي اساسي انسان تنها از طريق همراهي با خلق و مصاحبت با آنان برآورده ميشود و برآورده شدن آن نيز در تعادل فكري، خلقي و رفتاري انسان سهمي بهسزا دارد كه نميتوان از آن چشمپوشي نمود و نيز هر مصاحبتي نيز سودمند نيست و گرنه اين همه هشدار و بيدار باش در انتخاب دوستان روا نبود. بنابراين ميتوان گفت كه:
وحدة الانسان خير من جليس السوء عنده و جليس الخير خير من جلوس المرء وحده
آدمي تنها باشد بهتر است از همنشيني با بدان. يار نيكو برگزيدن بهتر است از بيكسي.
آثار همنشيني با افراد نيك
در شرح اين نظر چند نكته را يادآوري كنم:
1ـ مصاحبت با نيكان در انجذاب به حضرت حق تعالي و قطع تعلقات نفساني و هزيمت احزاب شيطاني بسيار مؤثر است. (اين نكته را در «كوي نيكنامان» به تفصيل گفتهايم.)
2ـ مصاحبت مؤمنان سبب ميشود كه زشتيهاي يكديگر بپوشانند، بدان يادآور شوند و در رفع آن به همديگر ياري رسانند، چنانكه رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود: «مثل المؤمنين اذا التقيا كمثل اليدين يغسل احديهما الاخري»؛[13] دو مؤمني كه به ملاقات يكديگر آيند، چون دو دست مانند كه يكديگر را شستشو دهند.
3ـ مصاحبت، نشان سنخيت است و سنخيت، سبب جذب و انجذاب است كه از آن گريزي نيست. تا سنخيت نباشد الفت و محبت نباشد؛ اگرچه اشتراك در منافع، سبب همكاري شود، ولي سبب محبت نشود؛ به همين خاطر است كه با تزاحم منافع، بغض و كينه آشكار ميشود.
امام صادق صلوات الله عليه فرمودند: «الارواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف و ما تناكر منها اختلف»؛ [14] ارواح دستههاي متفاوتي هستند، پس هركدام كه با يكديگر همگون باشند، به الفت و دوستي درآيند و هر كدام كه ناهمگون باشند، به پراكندگي رو آورند.
4ـ جاي شكي نيست كه انسان نميتواند به تنهايي به كمالات خود آشنا شود و بدانها دست يابد، بلكه در اين راه به ديگران نيازمند است، پس چارهاي جز مصاحبت با اهل كمال نيست و پس از آنكه به كمال خويش دست يافت، همانگونه كه خود، روزي به ديگران نيازمند بود، اينك ديگران بدو نيازمندند. نشايد كه به روز نياز خود، مصاحبت با ديگران پسنديده باشد و به روز نياز ديگران، ناپسند گردد.
5ـ در مقابل مصاحبت، عزلت است نه خلوت. خلوت هم با عزلت جمع گردد و هم با مصاحبت و البته اهل معرفت گفتهاند كه «خلوت فاضلتر است از عزلت. از بهر آنكه عزلت از اغيار باشد و خلوت، عزلت از نفس بود و مشغولي به حق»،[15] چنانكه مصاحبت با مخالطت و آميزش نيز متفاوت است و مصاحبت پسنديده است و مخالطت ناپسند. چنانكه گفتهاند: «اخبار بسيار وارد است در فايده صحبت و آفت مخالطت.[16]
[1]- مصباح الهداية، همان، ص 235
[2]- مشكاة الانوار، ص192
[3]- آل عمران،146
[4]- مشكاة االانوار، همان
[5]- بحار الانوار، ج77، ص 149
[6]- الحجة البيضاء، ج3، ص285
[7]- همان ، ج4، ص20
[8]- الانوار النعمانيه، ج2، ص154
[9]- مصباح الهدايه، همان، ص235
[10]- مصباح الهدايه، همان
[11]- عوارف المعارف، همان، ص168
[12]- مصباح الهدايه، همان
[13]- مصباح الهدايه، همان ، ص237
[14]- مصباح الشريعة، ص156/ حديقة الشريعة ،ص 462
[15]- عوارف المعارف، همان، ص168
[16]- همان، ص169