درک «عینِ فقر» در مراتب مختلف وجود

 حسینی شاهرودی، طهور، عرفه

درک «عینِ فقر» در مراتب مختلف وجود

تأملی در عبارت «اوقفنی علی مراکز اضطراری» در دعای عرفه امام حسین علیه الصلات و السلام

گفتاری از استاد حسینی شاهرودی ـ 20 دیماه 1402

در مباحث دینی و عقلی و بالاتر از آن، امر مسجل و حتمی است که آدمی عین فقر است، بلکه ماسوا عین فقر است. نه‌فقط انسانی که در جهان طبیعت زندگی می‌کند عین فقر است، بلکه آنان که در مراتب بالاتر مثل مرتبه عقل هستند و همه کمالات‌شان بالفعل است، آن‌ها هم عین فقرند. بلکه بالاتر از آن، حتی مرتبه علم تفصیلی خدای متعال، بالاتر از آن، مرتبه اسماء و صفات خدای متعال عین فقرند.

در حالی که این «عینِ فقر» بودن را عامه مردم فقط در جهان طبیعت می‌بینند، خواص مردم در یک پله بالاتر در عالم مثال و برزخ می‌بینند، اخص خواص در مرتبه عقول می‌بینند. بنابراین استدلال‌هایی که حکما و غیر حکما برای اثبات وجود خدا دارند که موجودْ ـ چه مادی و چه عقول ـ به‌خاطر امکان و فقرش ممکن است، تا همین‌جا بیشتر نرفتند. علما و ابرار بالاتر از این نرفتند که تا اینجا فهمیدیم موجودات عین فقر و عین ربطند، بنابراین می‌توانند مقدمه‌ای برای فهم خدای متعال یا توحید باشند. اما این‌که مراتب تفصیلی علم خدای متعال هم عین فقر است؟ که عین ذات خدای متعال است، عین ذات چگونه می‌تواند عین فقر باشد؟ بالاتر از آن، اسمای خدای متعال چون در آن حیثیتِ ذات لحاظ می‌شود، (اگر لحاظ نشود، صفات می‌شود) با این‌که حیثیتِ ذات لحاظ می‌شود، با این حال آن‌هم عین فقر است. مرتبه صفات هم همین‌گونه است.

خدا ملاصدرا را رحمت کند، جمله‌ای کوتاه دارد که نکته بسیار مهمی است ولی چون عبارت کوتاه است و کمتر مورد توجه قرار گرفته و می‌گیرد و بسیاری هم می‌گویند معلوم نیست و مقصودش این نبوده چون در مباحث دیگری به تفصیل در مورد عینیت ذات و صفات صحبت کرده. در این‌جا می‌گوید که نسبت صفات به ذات، مانند نسبت ماهیت به وجود است یعنی امر اعتباری است. آن‌چه علما و حکما و عرفا و مانند آن‌ها فهمیدند تا مراتب وجود عینی است. می‌فهمند که مراتب وجود عینی، عین فقر است. بالاتر از آن را کسی سر در نمی‌آورد که چگونه می‌شود که صفات خدای متعال عین فقر باشد و در عین حال عین ذات خدای متعال هم باشد، در عین حال تجلی عینی ذات خدای متعال باشد؟ آن‌چه که عقل ما می‌رسد این است که این‌ها را ما نمی‌فهمیم. این‌ها مربوط به انبیا و اولیاست.

در همین موضوع بحث، احاطه‌ای که مستلزم احاطه علمی است، درجات مختلفی دارد. ما احتمال می‌دهیم که حتماً برخی از انبیا و اولیا هستند که قطعاً و یقیناً این مراتب را ادراک می‌کنند، ولو این‌که ما نشناسیم. اگر برخی از انبیا و اولیا باشند که این مراتب را ادراک کنند و در نتیجه ذلت، مسکنت، اضطرار و عین ربط بودن خودش را ادراک می‌کند، جایگاه و مرتبه اهل بیت پیامبر کجاست؟ و بعد از آن جایگاه خودِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کجاست؟

فهمیدن این‌که فقیر بودن، ذلیل بودن، تعابیری که امیرالمؤمنین علیه الصلات و السلام در دعای کمیل یا مناجات مسجد کوفه دارد یا آنچه که امام سجاد علیه الصلات و السلام در صحیفه مبارکه دارد، این تعبیرها که ذلیلم، حقیرم، فقیرم، مضطرم، مستکینم، مستجیرم، این‌ها را چگونه می‌شود فهمید؟ فهم ما این است که تا مرتبه عقول ظاهرش قابل فهم است، اما بالاتر از عقول برای افراد غیرِ ولی و غیرِ مرتبط با ولایت ممکن نیست، از این مرتبه بالاتر هست.

به تعبیر دیگری که با گفته‌های عرفا تناسب بیشتری داشته باشد، ما مرتبه طبیعت و نفس و قلب را حدوداً متوجه می‌شویم که ما اگر مثلاً نیازمندیم، در مرتبه طبیعت یعنی چه، اگر اضطرار ازلی و ابدی داریم در مرتبه نفس و قلب یعنی چه. این‌ها ممکن است که کمی چیزهایی را متوجه بشویم. اما در مرتبه روح این نیازمندی را فهمیدن، پیداست که کار اخص از خواص انبیاست. بالاتر از آن، مرتبه سر و خفی و اخفی را فهمیدن، داوری درباره هیچ‌کس نمی‌توانیم داشته باشیم.

انبیا و اولیا مخصوصاً خاتم انبیا و اهل بیت پاک و مطهرشان، تقاضاهای‌شان مربوط به مراتب وجودی خودشان است. ما نیاز و گرفتاری و مشکلات‌مان این است که یا دنیا نداریم یا آخرت نداریم. اگر دنیا و آخرت را داشته باشیم، دیگر با کسی کار نداریم. اما برخی دیگر نه، اصلاً دنیا و آخرت برای آن‌ها جزء نیازهایشان نیست، جزء فقر و استکانت‌شان نیست. مرتبه بالاتر است و آن مرتبه بالاتر را خودشان می‌دانند و خودشان. چنان‌که در برخی از احادیث که به صعب و مستصعب مشهور شده، می‌فرماید که حدیث ما «لایحتمله الا ملک مقرب»، در مرتبه دیگر می‌فرماید «لایحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا مؤمن امتحن الله قلبه للایمان». درجات بالاتری هست که ما توان سرک کشیدن نداریم، اگر کسی هم سرک بکشد، شهاب ثاقب مانعش خواهد شد.

 

صوت (دریافت)