انواع تعريف دين

با نگاهي به تعريف‌هاي دين، مي‌توان آن را به دو دسته ايجابي و سلبي تقسيم نمود، اگرچه تعريف سلبي آن مصداق چنداني ندارد.

1‌ـ تعريف سلبي دين
برخي براي تعريف دين اموري را در نظر گرفته‌اند كه جنبه‌هاي سلبي آن به حساب مي‌آيد. به‌عنوان نمونه، گفته‌اند به‌جاي آن‌كه بگوييم دين چيست، بايد بگوييم دين چه چيزي نيست و دست‌كم آن‌چه از دين سلب مي‌شود يا بايد بشود را بايد از تعريف دين سلب كنيم. به نظر اين‌ها:
1ـ دين را با توحيد نبايد برابر دانست.
2ـ دين را نبايد با دستورات اخلاقي كه از رفتار مؤمنان مراقبت مي‌كند، برابر دانست.
3ـ دين را نبايد ضرورتاً به اسطوره‌هاي آفرينش[1] مربوط دانست.
4ـ دين را نبايد با ماوراي طبيعت همسان دانست.

2‌ـ تعريف ايجابي دين
هنگامي كه مردم به‌طور جدي درباره دين انديشه مي‌كنند و به مطالعه تفاوت‌هاي دين مي‌پردازند، اشتياق دارند كه درباره حقيقت و ذات دين پرسش‌هايي مطرح كنند و به‌عنوان نمونه بپرسند: ماهيت دين چيست؟ دين به‌طور كلي مربوط به چيست؟ عنصر مشتركي كه همه اديان را به هم پيوند مي‌زند و سبب مي‌شود كه همه در مقوله واحدي قرار گيرند، چيست؟ فيلسوفان، متكلمان، دانشمندان و ديگران پاسخ‌هاي متفاوتي را با توجه به علايق و ديدگاه‌هاي متفاوت خود ارايه كرده‌اند.
پرسش‌هاي آنان از اين قبيل است:

ادامه مطلب...

مشكل تعريف

واژه انگليسي «Religion» از واژه لاتين «Reilgo» كه به معني ايمان نيك، شعاير و معاني مانند آن است، گرفته شده است و چنان‌كه در فرهنگ لغت فلسفه دين آمده است:[1]  واژه «Religion» از ريشه يوناني

«Religare» كه به معني محكم بستن است، اخذ شده است. اين واژه نوعاً به نهادي اشاره دارد كه پيرواني دارد كه به‌طور منظم براي عبادت گرد هم مي‌آيند و مجموعه‌اي از آموزه‌هايي را مي‌پذيرند كه نوعي وابستگي فردي را به چيزي كه ماهيت غايي واقعيت است، ايجاد مي‌كند.
علاوه بر اشكال مشتركي كه بر همه تعاريف وارد است و پيشتر به آن اشاره شد، تعريف دين از اين جهت كمي پيچيده‌تر است؛ زيرا تعريف اين واژه با مشكلاتي روبروست. همه تعاريفي كه ما با آن‌ها روبرو شده‌ايم، دست‌كم يك نقص دارند.
برخي از آن‌ها عقايد و اعمالي را خارج مي‌كنند كه بسياري از مردم از آن‌ها به‌عنوان امري ديني، با احساسات دفاع مي‌كنند. به‌عنوان نمونه، برخي از تعاريف ممكن است اعتقاد به خداي شخصي يا برخي از نيروهاي فوق طبيعي را خارج كنند. برخي ديگر از تعاريف برخي اديان الحادي مانند بوديسم و شيطان‌پرستي ديني [2] را شامل مي‌شود كه چنين عقايدي ندارند. برخي وجود هرگونه موجود فراطبيعي و ارزشي را از تعريف دين بيرون دانسته‌اند و به گفته «جاول اليوت» [3] دين لازم نيست كه وجودي فراطبيعي را بپذيرد يا بدان ايمان داشته باشد، بلكه جايگاهي در آن اتخاذ مي‌كند. برعكس، برخي از اديان وجود يا دست‌كم ارزش جهاني را انكار مي‌كنند، ولي اين جايگاه را دارند. به نظر ما اين يكي از گسترده‌ترين و عام‌ترين تعاريفي است كه وجود دارد و در عين حال از چنين اشكالي پيراسته است.
برخي از تعاريف دين را با مسيحيت برابر مي‌دانند و بنابراين از هر سه نفر انسان، دو نفرشان را بي‌دين مي‌انگارند.

ادامه مطلب...

تعاریف دیگری از دین

تقسيم بندی  ديگر تعریف دین از اين قرار است:
1ـ تعريف مجازي
2‌ـ تعريف تبليغ‌گرا
3ـ تعريف حقيقي يا ماهوي يا بنيادي

1ـ تعريف مجازي [1]
اين تعريف به ماهيت دين نظر ندارد، بلكه به معاني مجازي يا موارد استعمال مجازي دين توجه دارد. واژه دين نيز مانند هر واژه ديگري كه معاني حقيقي و مجازي دارد، داراي چنين معاني هست. شايد به‌خاطر دشواري ارايه معني و تعريف حقيقي آن و شايد با توجه به آن‌چه درباره مطلق تعريف و ناممكن بودن آن گفته شد، چنين تعريفي را ناممكن و يا بسي دشوار دانسته‌اند؛ از اين‌رو به معاني مجازي آن بلكه به معاني متعارف آن بسنده مي‌كنند و يا از آن هم دست برداشته و موارد استعمال مجازي آن را به‌عنوان تعريف دين ارايه مي‌كنند.
به‌عنوان نمونه، «بوزانكه»[2]  مي‌گويد: دين چيزي است كه انسان از آن دست بر نمي‌دارد و حاضر است به‌خاطر آن جان سپارد. از آن‌جا كه بر حسب تعريف حقيقي دين، (اگر چنين تعريفي ممكن باشد) دين از اهميت ويژه‌اي برخوردار است كه به همه جنبه‌هاي زندگي فردي و اجتماعي انسان معني مي‌دهد، به‌گونه‌اي كه قطع نظر از آن، زندگي انسان فاقد معني انساني خواهد بود، اگرچه زندگي حيواني و گياهي داشته باشد، پس دين از اهميت ويژه و بي‌بديلي برخوردار است.

ادامه مطلب...

تعاريف هشتگانه دين(1)

1ـ تعريف عقل‌گرايانه[1] يا معرفت‌گرايانه [2]
اين‌گونه تعريف‌ها، دين را نوعي معرفت يا دستگاهي معرفتي مي‌دانند؛ خواه متعلَق اين معرفت، امري اين جهاني باشد يا آن جهاني؛ هدف‌مندي جهان باشد يا حدناپذيري آن و يا غير از اين‌ها. در هر صورت، دين در اين تعاريف، نوعي معرفت يا نظامي معرفتي است.
اين نوع تعريف‌ها كه بر معرفتي بودن دين تمركز كرده‌اند، ممكن است به اين دليل باشد كه دين را تك بُعدي مي‌دانند و تنها ساحَت آن را همان بُعد معرفتي مي‌دانند و يا به اين دليل كه ديگر ابعاد دين، اهميت بُعد معرفتي آن را ندارند. هر كدام از اين دو كه باشد، خود زمينه بروز نقص و نارسايي در تعريف را فراهم مي‌سازد؛ زيرا هيچ‌يك از دو احتمال ياد شده، مدلّل نيست.

ادامه مطلب...